پشت چشمهای به ظاهر شاد و آرامت ،
طوفانی از غم تلخ واقعیت پیداست
من چشمانت را
مژه به مژه پلک به پلک نگاه به نگاه
می شناسم ….
تورا ای خورشید زیبای پاییز
باید دید
باید خواند و
تا همیشه عاشق ماند…
گاهی از هم دور می شویم
اما کودک عشق ، دستانمان را دوباره پیوند می دهد
و خواب فاصله، از چشمانمان می پرد…
جوانه ی لبخند با خورشید مهربانی دوباره بیدار می شود
زمستان بی کسی می رود و دوباره بهار می شود…
برای درک قلبم ، به چشمانم نگاه کن و
دستانم را بگیر
نگاهم با تو صادق است و قلبم هنوز عاشق ،
موسیقی دل دیوانه ام
گرم و جاریست در ساقه های دستانم….
-هستی و این همه دلتنگ می شوم
نباشی لبخند فراموش می شود ،
چراغ عشق خاموش می شود
در انزوای خود فرو می روم و بیرنگ می شوم….
مه ناز نصیرپور
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.