دختر شهریور
گندم موی ترا
مهر دستان طلای خورشید
چه فریبا
زیبا
دانه دانه
رج رج
چه شکیبا

بافته…

آن خدای باور
اولین و آخر
شعر این مزرعه را
به لطافت
با عشق

همچو دیبا تافته…

یاد گلواژه ی عشقش در دل
همچو فانوس
به تاریکی تنهایی من
رقص کنان *
آویز است…

 

دختر شهریور!
شاعرانه،صدرنگ
می خرامی آرام
تو در آغوش نسیم
با غمی بی آهنگ
دامن سبز تو
میبازد رنگ

عاشقانه،دلتنگ…

آخرین سمفونی تابستان!
زردی گاه به گاهت
هرچند
قاصد پاییز است
دست فصل سوم
بر تن و گیسویت
مهرِ شعرآمیز است
چشم بارانی او
خیس از عشق،
ز غزل لبریز است
کوچه های قلبش

نور امّید تب شبدیز است

شهریورتان مهرآمیز

مه ناز نصیرپور
دوم شهریور نود و پنج
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *