عزیزِ سربه راه من،
دلیل جزر و مدِ هر نگاه من
به پایان می رسد با تو
غم سنگین و آه من
اگرچه در تبت
بدجور می سوزم
نوازش می کند یادت
شب موی سیاه من
میان لحظه های
تلخ دلتنگی
خیالت،روشناییِ
پگاه من
جهانم از خسوفِ تو،
عجب تاریک می چرخد
بیا روشن شود
تکلیف زلف شامگاه من
بدون تو نفسها
تنگِ آوار پریشانی ست
اگر که برنگردی تو
اتاقم می شود آرامگاه من
مهناز نصیرپور
خسوف
۵/۵/۹۷
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.