در گوشه ای از جنگلِ مرموزِ قلبِ مردادی،
همیشه رازی سر به مُهر ،نفس می کشد…
و بغضی که  قورت می دهد
تا از چشمانش نبارد …..
کسی نمی داند ،شیر ،
پشتِ غرورش چه حسی دارد
مه ناز نصیرپور
برای یک مردادی پریشان

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *