boat moonدر تاریکیِ مرموز ِغم ِتنهایی،

از گریه لرزیدم،
چشم چرخاندم تو را ندیدم؛
اما صدایی شنیدم؛
کسی درونم ساز میزد مِهرانگیز؛
با ترانه، رویایی و آرام ،دلاویز؛
پیش رفتم، فهمیدم؛
عشق توست؛
پاک ، همیشه همراه؛
میدرخشید همچون ماه
در آن شبِ سیاه
مه ناز نصیرپور
ششم مهر نود و چهار

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *