شبنامه_ی_دوری
سلام خیال روشن☀️
بعد از نقطه چین ها میخواهم بگویم؛
اینجا ملال دوری تو؛شعرم را لال کرده است…
اینجا ملال دوری تو؛شعرم را لال کرده است…
در کلام نمیگنجد حال پریشانم…
منم و این بغض گلوگیر واژه ها که فقط
از چشمانم پیداست و در این شب
زمستان زده ی بهاری
بین من و تو و خدا می ماند
بی آنکه نگاه تو
واژه های خاکستری اش را
از پلک زدنهای ناآرامم لمس کند 😔
منم و این بغض گلوگیر واژه ها که فقط
از چشمانم پیداست و در این شب
زمستان زده ی بهاری
بین من و تو و خدا می ماند
بی آنکه نگاه تو
واژه های خاکستری اش را
از پلک زدنهای ناآرامم لمس کند 😔
نگو خوب شد در کلام نمیگنجید و این همه حرف زدی…☺️
هنوز هم میگویم این بغض که به قیمت شوق سفر و خنده های از ته دل تمام شده؛
حرف،زیاد دارد…
ولی در این حوصله ی سرد الکترونیکی
جا نمیشود من کیلومترها از تو دورم و فقط نزدیکی نفسهای یادت مرا زنده نگه داشته…
حرف،زیاد دارد…
ولی در این حوصله ی سرد الکترونیکی
جا نمیشود من کیلومترها از تو دورم و فقط نزدیکی نفسهای یادت مرا زنده نگه داشته…
پس تا #مهر آغوش و لبهای خاموشت💋
تا روزی که انگشتانم قلم دفتر دستانت باشد✍ و شانه ات ردیف امنیت؛
بدرود…
آرامش، لالایی خوابت…❤️
تا روزی که انگشتانم قلم دفتر دستانت باشد✍ و شانه ات ردیف امنیت؛
بدرود…
آرامش، لالایی خوابت…❤️
#مه_ناز_نصیرپور
اول فروردین نود و شش
اول فروردین نود و شش
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.