بانوی امردادم،
ماه سبز جاودانگی
دلم با تپشهای زودگذر ، بیگانه است
بدون عشق ،
لحظه هایم گنگ و بی ترانه است
زیبای خفته در مرداد ِآغوشم
تنها در میان دستان کسی بیدار می شود
که عاشقانه دوستم دارد
خورشید مهربانیست و برجانم مِهر می بارد
در نگاهم ، شوقِ زندگی می کارد
تکیه گاهم می شود سر به روی شانه هایم می گذارد
تلخی بی کسی هایم را به باد می سپارد
مه ناز نصیرپور
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.