دردهای نهفته در دل ،

آه بلند ِحسرت ،

ماندنت ، خیالی باطل،

ابرهایِ خاکستریِ چشمانم،

لرزش و التماس دستانم ،

تنها اگر عاشق بودی

نیازی به گفتن و نوشتن ،

بارها ، از غم ِتنهایی شکستن ،

نبود…….

من ماندم و روحی آشفته

و بختی که باز هم خفته ….

بغضی که نشکفته ….

بهانه هایی که برای رفتن آوردی…..

با خنجر ِکلامِ زهرآگینت دلم را آزردی…

کاش دست کم، خداحافظیت عاشقانه بود….

دلیلی برای سرودن ترانه ….

مه ناز نصیرپور

روزهای تلخ ….

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *